زمانی که به هر دلیلی زندگی خنجر خودش را به سمتم نشان میگیرد، به دلایلی که حتی خودم هم از ان اگاه نیستم ، شروع به خواندن کتاب های جنایی میکنم ، این کتاب رو در لیست کتاب های برتر با ژانر جنایی و روانشناختی پیدا کردم ، شاید هم به همین دلیل بود که تا اخرین لحظه منتظر یک دروغ بزرگ و یا یک اتفاق به شدت شوکه کننده ، کتاب را ورق میزدم اما در نهایت با داستانی با ریتم نسبتا اهسته و درام مواجه شدم .
به طور خلاصه این کتاب داستان زنی به نام کتی رو در دوبازه زمانی گذشته و همچنین حال روایت میکند، در زمان حال ما با کتی اشنا میشیم ، زنی حدودا ۲۹ ساله بدون خانواده و یا دوستان نزدیک ، با موهای کوتاه خاکستری که ار اضطراب و وسواس شدید رنج میبرد، و در گذشته کتی ۲۵ ساله رو ملاقات میکنیم ، زنی به شدت زیبا و عاشق تفریح و رقص و خوش گذرانی که بدون کوچک ترین فکری به همه اعتماد میکند و اینکه چطور اشنایی با مردی به نام لی ، چطور زندگیش را عوض کرده و او را در هم میشکند .
معمولا نقدی برای کتاب هایی جنایی که میخوانم نمینویسم ، شاید به اشتباه با خودم فکر میکنم که کتاب های جنایی برای فکر نکردن هست که خونده میشوند و نه بالعکس، اما این کتاب بیشتر از جنایی بودن داستان خشونت خانگی رو روایت میکند ، اینکه چطور به ارومی شروع میشه ، فرد خودشیفته چطور ذهن شما رو علیه خودتون به کار میگیره ، افکار و احساسات شما رو دستکاری میکنند و در ذهن خودتان ، شما را فردی دیوانه نشان میدهد ، و چطور اینقدر در روابط با همکاران خود و حتی دوستان و اشنایان شما ، متفاوت رفتار میکند و تبدیل به شخص دیگه ای میشود که حتی صمیمی ترین دوستان شما هم فریبش رو میخورند و انگشت اشاره رو به سمت شما میگیرند ، اینکه چطور شما را فریب میدهند و ازار میدهند که مرز بین واقعیت و خیال محو میگردد . همچین این کتاب نشانه های اولیه سواستفاده در رابطه عاطفی هم شرح میدهد همان نشانه ها و زنگ خطر های کوچک اوایل به به دلیل احساس ما نسبت به اون شخص یا به دلیل رفتار های به شدت بی نقص اون در اوایل رابطه ، نادیده گرفته میشوند، حتی وقتی صدایی در پس زمینه ذهن ما فریاد می کشد که فرار کن و خودت را تا وقت هست نجات بده .
این کتاب را کاملا تصادفی خواندم ، در زمینه جنایی و هیجان انگیز بودند، حرف خاصی برای گفتن ندارد ، اما کتابی هست که شاید کمی ما رو نسبت به خشونت خانگی اگاه کنند ، این کتاب رو به همه افراد مخصوصا کسانی که در رابطه دست بر دهان صدای ذهن خود میگذارند و چشمانشان را میبندند ، پیشنهاد میکنم